بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز مى خرم.

وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟

گفتم: یادم رفت!!!

بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.

بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.

گفت: بیسکویت کو؟

دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.

چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل کوتاهى میکنیم؟
.
Photo: ‎بچه ام کوچولو بود، از من بیسکویت خواست.گفتم: امروز مى خرم.  وقتى به خانه برگشتم فراموش کرده بودم. بچه دوید جلو و پرسید: بابا بیسکویت کو؟  گفتم: یادم رفت!!!  بچه تازه به زبان آمده بود، گفت: بابا بَده، بابا بَده.  بچه را بغل کردم و گفتم: باباجان! دوستت دارم.  گفت: بیسکویت کو؟  دانستم که دوستى بدون عمل را بچه سه ساله هم قبول ندارد.  چگونه ما میگوئیم خدا و رسول و اهل بیت او را دوست داریم، ولى در عمل کوتاهى میکنیم؟ . . من یک ایرانی مسلمانم . افسران مقاومت . . ...« عبــــــد » ....‎