سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
وصیت شهدا
وصیت شهدا
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :247
بازدید دیروز :13
کل بازدید :308973
تعداد کل یاد داشت ها : 620
آخرین بازدید : 103/9/2    ساعت : 11:35 ع
درباره وبلاگ
لینک دوستان
ویرایش
ابر برچسب ها
ویرایش
امکانات دیگر
شبکه تلویزیونی تازه تاسیس "زمزمه" متعلق به رابرت مرداک یهودی ، قصد دارد برنامه های خود را با تغییر ذهنیت و سبک زندگی زنان فارسی زبان روی آنتن بفرستد.
به گزارش مشرق، این گزارش که نگاهی به عملکرد شبکه تلویزیونی تازه تاسیس زمزمه دارد، با رویکردی توصیفی- تحلیلی به فعالیت های این شبکه می‌پردازد.
زمزمه، دومین شبکه تلویزیونی سرگرم‌کننده عمومی و رایگان فارسی‌زبان در خاورمیانه است. این شرکت حاصل سرمایه‌گذاری بخش آسیایی شرکت اخبار و گروه رسانه‌ای موبی است.
در ماه می 2011، سهم سرمایه‌گذاری هر یک از این شرکت‌ها 50 درصد اعلام شده است. زمزمه همانند شبکه خواهر خود فارسی1، 24 ساعت شبانه روز و هفت روز هفته به پخش برنامه‌های سرگرم‌کننده تلویزیونی با دوبله فارسی می‌پردازد. دفتر مرکزی این شبکه تلویزیونی در شهر رسانه‌ای دبی واقع شده است.
بهره مندی از فضای تعاملی وب، راهکاری است که امروزه رسانه های نوین و تازه تأسیس خود را ملزم به استفاده از آن می دانند تا بتوانند مخاطب خود و نظراتش را در تصمیمات و راهبردهای رسانه ایشان موثر بدانند. زمزمه نیز با ایجاد صفحه ای به نام خود در شبکه اجتماعی فیس بوک و راه اندازی وب سایت خود، ضمن تلاش برای معرفی، واکنش های مخاطبان را نیز تحت نظر می گرفت.
این فرآیند در مورد شبکه اجتماعی فیس بوک از تاریخ 9 خرداد 90 آغاز شد و تا روز افتتاح، در مدت زمان حدود 40 روز، 16 اعلان به این صفحه ارسال نمود که عمده آنها معرفی سریال هایی بود که در فهرست کنداکتور این شبکه قرار گرفته بود.
استفاده از تکنیک ایجاد عطش برای مخاطب به وسیله پخش تیزرهای جذاب از سریال هایی که قرار بود در این شبکه پخش شود روی صفحات این شبکه در شبکه های اجتماعی و وب سایت اصلی در این 40 روز به انحاء مختلف صورت می گرفت؛ ولی نتوانست تعداد مشتاقان خود را در فیس بوک حتی به 6000 نفر نیز برساند.
سعد محسنی و روپرت مرداک
هدف از راه اندازی زمزمه چیست؟


به گزارش مشرق،جاهد محسنی، برادر سعد محسنی و از مالکان موبی گروپ در همایش "رسانه های گسترش یافته آمریکا" که در باشگاه ملی خبرنگاران در واشنگتن دی سی برگزار شد، در خصوص شبکه رادیویی آرمان اعلام کرده بود که ما در پی "تغییر اجتماعی" هستیم. کلید واژه ما هم تأکید روی زنان است. یعنی زنان اسم رمز حرکت به سمت توسعه غربی و اصلاحات اجتماعی هستند.
محسنی در ادامه سخنرانی اش تأکید کرده بود فکر نکنید صحبت زن و مرد به صورت دوستانه در رادیو چیز معمولی است؛ بلکه این سرآغاز تحول اجتماعی است که آرام آرام حرکت می کند؛ اما موثر است.
از دیگر اعلاناتی که راجع این شبکه تلویزیونی شده است، نسبت خواهری دادن آن به فارسی 1 ، دیگر شبکه تلویزیونی این گروه رسانه ای است. اینکه چرا نسبت خواهری به این شبکه داده اند، شاید به دلیل تمرکز این شبکه روی مخاطب زنان است. اما اینکه چرا با وجود شبکه ای مانند فارسی 1، این گروه اقدام به راه اندازی شبکه ای دیگر با همان فرکانس و روی همان ماهواره و با همان اهداف اعلان شده (سرگرمی توسط برنامه های دوبله شده به فارسی) نموده، خود جای بسی تأمل دارد که در آینده نزدیک مشخص می شود.

از بارزترین خصوصیات خواهرها می توان به همسانی و والدین مشترک اشاره کرد. اینکه والدین هر دوی این دو شبکه گروه موبی و شرکائی است که در انتها به غول رسانه ای و صهیونیستی نظیر رابرت مورداک می رسد، واضح و مشخص است. از ویژگی های همسانی این دو شبکه می توان به بهره گیری از سریال هایی اشاره کرد که به سختی می توان موضوع و سوژه اصلی آنها را عناوینی غیر از خیانت، رابطه های آزاد جنسی، فرزند نامشروع، طلاق، دوستی ها و ارتباطات نامشروع و دیگر موارد حیا زدایی از زن و مرد و ویرانگر روابط خانوادگی دانست.
یکی از مهمترین دلایل، وجود راهبرد تغییر سبک زندگی اسلامی- ایرانی جامعه ایران به سبک زندگی لیبرال و غربی کشورهای سازنده این سریال ها هستند. بیشتر سریال های شبکه فارسی1 تولید کشوهای امریکا، کره، کلمبیا، مکزیک و ترکیه است.
با فرض متأثر بودن تولیدات رسانه ای هر کشور از سبک زندگی نهادینه شده و رایج در آن، پی خواهیم برد که امریکا در زمینه سبک زندگی غربی خود را صاحب سبک می داند و برای ترویج و یکسان سازی آن در جهان تلاش می کند.
اگر در قاره آسیا بخواهیم غربی ترین کشورهای شرقی را نام ببریم، بی تردید کره جنوبی در صدر خواهد بود. کشوری که به واسطه رشد اقتصادی چشمگیر خود که توسط غرب برای آن پایه ریزی شد، خود را مدیون و وابسته به صنایع مختلف غرب از جمله فرهنگ می داند و از آن تبعیت می کند.
در صورتیکه بخواهیم از غربی ترین کشور منطقه امریکای لاتین نام ببریم، به کشوری به عنوان کلمبیا خواهیم رسید که به واسطه حضور آزادانه فاسدترین قدرت های مافیایی امریکایی و غربی در آن به مرکزی برای فساد، قاچاق مواد مخدر، جرم و جنایت مشهور شده است.
در منطقه خاورمیانه نیز با وجود اسلامی بودن بیشتر کشورها، ترکیه با داشتن نظامی لائیک و وجود الزامات و شرایط کاملا غربی برای زندگی به کشوری با سبک زندگی غربی در میان دیگر کشورهای منطقه شهره است..

چگونگی افتتاح این شبکه
به گزارش مشرق، پس از مدت ها تبلیغ در فضای مجازی و پخش پرومو و تیزرهای تبلیغاتی روی این شبکه و شبکه هم‌سانش فارسی 1، نهایتا اعلان می شود افتتاح این شبکه در تاریخ 18 تیرماه صورت خواهد پذیرفت. تاریخی که برای بسیاری از مردم ایران یادآور حوادث تلخ و فتنه انگیز 18 تیرماه 78 است که گویی انتخاب این تاریخ برای افتتاح این شبکه، پیامی را برای مخاطب خود ارسال می دارد که "آری، ما سرآغاز حرکت اعتراضی شما را فراموش نکرده ایم؛ اگرچه قرار نیست به موضوعات سیاسی به شکل مستقیم بپردازیم. با بهره مندی از حاشیه هایی نظیر قراردادن تاریخ افتتاحیه در مناسبت های مورد نظر شما، به شما نشان می دهیم آرمان هایتان را دنبال خواهیم نمود و تا سرنگونی نظام اسلامی در کنار شما خواهیم ماند؛ هرچند از مسیری طولانی تر ولی اثرگذارتر از روش های نظامی و سیاسی."
از جمله دلایل دیگر مهم بودن مناسبت های سیاسی برای دست اندرکاران این شبکه می توان به سخنی از سعد محسنی، مدیر این گروه رسانه ای اشاره داشت که درباره دومین شبکه تازه تأسیس خود در چند ماه آینده اینطور بیان می دارد: " شبکه دیگری در دست راه اندازی است. این شبکه یک برند شناخته شده بین المللی است که بیشتر درصدد جذب مخاطبان مرد است. ما در فکر راه اندازی این شبکه قبل از اواسط سپتامبر هستیم."

قبل از اواسط سپتامبر، اشاره ای نسبتا صریح به مناسبت مشهور این ایام یعنی یازده سپتامبر دارد که هرچند ممکن است این گروه در این تاریخ موفق به راه اندازی شبکه خود نشود؛ اما تاحدودی تمایل خود را به چنین تاریخ هایی برای افتتاح شبکه های به ظاهر غیرسیاسی خود نشان می دهد..
در پروموی تبلیغاتی این شبکه که حدود 30 ثانیه طول می کشد، 25 کات تصویری وجود دارد که متشکل از صحنه های سریال های مختلفی که قرار است در این شبکه پخش شود انتخاب شده است. جملات کلیدی که در این پرومو به صورت شعار نوشته می شود، عبارتند از "با ما همراه شوید و شبکه جدیدتان را تجربه کنید" و "از هرچه که دوست دارید بیشتر خواهید داشت".
آنچه در این دو جمله محور قرار گرفته، القای حس اطمینان به مخاطب در مورد مطلوب بودن این شبکه و منطبق بودن آن با تمامیلات مخطابانش است. البته پیش فرضی که مسلم واقع شده، مالکیت شبکه است که درچند بخش مختلف متعلق به مخاطب ذکر شده و بر آن تأکید شده است.
در وله یک دقیقه ای که به مناسبت افتتاح این شبکه با شمارش معکوس از 60 شروع شد، حدود 50 کات تصویری استفاده شد که خود نمایانگر آگاهی دست اندرکاران این شبکه از لزوم بهره مندی از ریتم و سرعت بالا در برنامه ها و تیزرهای شبکه به واسطه وجود مخاطب جوان آن است.
بیشتر تصاویر استفاده شده مطابق هدف گذاری از پیش اعلان شده شبکه، تصاویری از زنان و دختران است که در حالت های مختلف به نمایش در می آید؛ تفریح در طبیعت، میهمانی، مطالعه کتاب (مثنوی معنوی و دیوان حافظ)، خوشنویسی، نان پختن، رقص و پایکوبی، چایی خوردن در قهوه خانه های سنتی، نوازندگی موسیقی، در آغوش گرفتن یکدیگر، رانندگی همراه با شادی و رقص و ...
بررسی رویکرد فرهنگی و راهبردی برنامه ها
* ترویج سبک زندگی غربی با ظاهری شرق پسند
با توجه به تحلیل سریال های پخش شده توسط شبکه فارسی1 و نسبت آنها با سبک زندگی کشورهای سازنده، به نظر می رسد این رویداد در مورد شبکه تازه تأسیس گروه موبی نیز صدق می کند. همانطور حجم غالب سریال های این شبکه امریکایی است که به جهت ارائه سبک زندگی ای غربی، ولی متناسب با شرایط کشورهای کمتر توسعه یافته، بیشتر از زبان اسپانیولی استفاده شده است. انتخاب سریال های تولید امریکا ولی با زبانی غیر انگلیسی، نشان دهنده هدفمند بودن انتخاب ها براساس سبک زندگی خاص کشورهای اسپانیولی زبان است که به لحاظ الگویی برای غربی سازی و استحاله فرهنگی جامعه ای مثل ایران مناسب تشخیص داده شده است.
افتتاحیه این شبکه مطابق دیدگاه دست اندرکاران این گروه که بر این اعتقادند مخاطبان ایرانی گرایش و تمایل ویژه ای به سریال های کره ای دارند، با تنها سریال کرده ای در حال حاضر این شبکه شروع می شود که نمایانگر اهتمام ویژه دست اندرکاران این شبکه به جذب اولیه مخاطب و سپس تغییر ذائقه تدریجی آن است.
پخش برنامه ای رقابتی مانند "پروژه مد" نیز جدا از استفاده از تجربه دیگر رسانه ها در جذب مخاطب با ابزار ایجاد حس رقابت و مسابقه را دارد، بلکه صراحتا نیز به ترویج مد و پوشش های مبتذل آن هم در سبک امریکایی آن می پردازد.

* القای پیام های لیبرال فمینیستی
این رویکرد شبکه، با نحوه انتخاب برنامه ها و سریال های آن آشکار شده است. به طور مثال در اولین سریال پخش شده از آن که احتمالا جزو هدفمندترین انتخاب های دست اندرکاران برای افتتاحیه شبکه است (سریال کافه پرنس)، دختری را مشاهده می کنیم که به واسطه فعالیتش به عنوان پیک موتوری و کلاه ایمنی ای که بر سر دارد، مرد تشخیص داده می شود و از جمع های زنانه طرد می شود.
مثبت نمایاندن تمایل دختری که از رابطه ای نامشروع باردار شده در سریال "ارورا"، مشروعیت بخشیدن به عشق یک دختر کولی برخلاف قواعد و هنجارهای اجتماع خود در سریال "کولی ها"، الگو سازی از دختری روستایی که به واسطه فرار از منطقه زندگی اش به اروپا به بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر اروپا مبدل می شود در سریال "ملکه جنوب"، ارزش نهادن بر زنی که دو برادر برای تصاحب او با هم می جنگند در سریال "تاوان" و باز هم الگوپردازی از دختر فقیری که کنت ثروتمندی عاشق او می شود در سریال "الیسا".
همانطور که مشاهده می شود، سوژه ها و داستان های بیشتر سریال های این شبکه نیز با محوریت زنان و احتمالا به منظور تحریک حس برتری جویی و حق طلبی آنان انتخاب شده است.

* قبح زدایی از گرایشات هم جنسگرایی و ترویج آن
متأسفانه هم در تیزرها و وله های تبلیغی و هم در بیشتر سریال های این شبکه شاهد تصاویری از ابتذال پوششی و انحطاط اخلاقی زنان حاضر در برنامه ها هستیم؛ به نحوی که با توجه به هدف گذاری قشر زنان به عنوان مخاطبان این شبکه، به بهانه وجود مخاطب زن، تصاویری از شوخی های غیراخلاقی، درآغوش گرفتن همدیگر، رقص و گاه معاشقه زنان با یکدیگر به نمایش در می آید که همگی گواه آن است که سیاستگذاران این شبکه و شبکه ای که در ماه های آینده مختص مردان راه اندازی خواهد شد، در پی قبح زدایی از گرایشات هم جنسگرایی در لابه لای برنامه های خود را دارند. گویا سردمداران این گروه رسانه ای به پیروی از اربابان پشست پرده خود در دوره ای که تبلیغات اعتبار بخشی به هم جنسگرایی در سطح غرب به اوج خود رسیده و در هر جشنواره هنری و گردهم آیی حقوق بشری خود به کوچکترین اقدامات منادیان این گرایش روی خوش نشان داده و مورد تقدیرشان قرار می دهند، جهت جذب مشارکت های بیشتر آنان، تمایل دارند که این گرایش ضد دینی و ضد انسانی را ترویج کنند.
نکاتی درباره لوگو و رنگ آن

زمزمه
به گزارش مشرق،همانگونه که پیشتر شاهد استفاده مصرانه از رنگ قرمز و صورتی در شبکه فارسی1 بودیم، اینک استفاده صریح از رنگ زرد را در شبکه زمزمه مشاهده می کنیم که انسان را بر آن وا می دارد که بر مبحث روانشناسی رنگ ها تأملی بیشتری داشته باشد.
با وجودی که اثر رنگ‌ها تا حدودی ذهنی است و در مورد اشخاص مختلف فرق می‌کند؛ امّا برخی از تاثیرات رنگ‌ها دارای معنی یگانه‌ای در سراسر جهان هستند. رنگ‌هایی که در طیف رنگ‌ها در ناحیه قرمز قرار دارند به عنوان رنگ‌های گرم شناخته می‌شوند که این دامنه‌اش از احساسات گرم و صمیمانه تا احساس خشم و عصبانیت متغیر است. رنگ‌هایی که در ناحیه آبی قرار دارند، رنگ‌های سرد نامیده می‌شوند و شامل آبی، ارغوانی و سبز هستند. این رنگ‌ها معمولاً آرامش بخشند.
رنگ زرد، رنگی گرم و شاد است. این رنگ باعث افزایش سوخت و ساز بدن انسان می‌شود. چون زرد از بقیه رنگ‌ها زودتر دیده می‌شود، بیشتر از بقیه برای جلب توجه مورد استفاده قرار می‌گیرد. رنگ زرد افکاری را به انسان القا می‌کند که بیشترین تاثیر را بر نیروی خود درمانی فرد می‌گذارد. فعال شدن این نیرو مانند آن است که در درون انسان انرژی نهفته عظیمی ‌یک‌باره آزاد شود. تمامی‌فعالیت‌های ذهنی فرد به وسیله نیروی رنگ زرد به حرکت در می‌آید. از طرفی برای از بین بردن ناملایمات، یاس و ناامیدی رنگ زرد مفید واقع می‌شود زیرا نیروی رنگ زرد به فرد امیدواری به زندگی و نیروی زیستن می‌بخشد. سیستم عصبی معده، روده‌ها، کلیه‌ها و تمامی ‌جهاز‌هاضمه تحت تاثیر این رنگ قرار دارند و اگر ناراحتی در آنها ایجاد شود به وسیله رنگ زرد می‌توان آن را درمان کرد.
رنگ زرد از یک سو بر شادمانی و خوشبختی دلالت دارد و از سوی دیگر بر ترس و فریبکاری. اگر می گویند کسی به رنگ زرد است، یعنی ترسو می باشد. بنابراین این رنگ یک مفهوم منفی در بعضی فرهنگ ها دارد. رنگ زرد جهت سوگواری در مصر به کار برده می شود. هنرمندان قرون وسطی از لباس زرد برای نشان مرگ استفاده می کردند.

معرفی سریال ها و برنامه ها

کافه پرنس
کافه پرنس: داستان زندگی گو یون چان (یون هون هی) است که برای گذران زندگیش دست به هر کاری می زند. چوی هان گیول (گونگ یو) وارث یک شرکت مواد غذایی بزرگ است؛ ولی از آنجایی که مادربزرگش همیشه به دنبال سامان دادن اوست، مدام با دخترهای دم بخت برای او قرار ملاقات ترتیب می دهد. یک روز هان گیول با یون چان برخورد می کند و اشتباهاً فکر می کند پسر است. پس از این ملاقات یک ایده جالب به او الهام می شود که هان گیول تصمیم می گیرد تا یون چان را استخدام کند تا نقش یک معشوقه همجنس گرا را برایش بازی کند تا اینگونه از شر قرار ملاقات های از پیش تعیین شده توسط مادربزرگش نجات پیدا کند و ...


پروژه مدپروژه مد: برنامه ای تلویزیونی با موضوع طراحی مد و محصول امریکا است که در ایام آخر هفته از این شبکه پخش می شود. مجری این برنامه هایدی کلوم، یک مدل مشهور است. این برنامه به صورت یک مسابقه طراحی شده که طی آن شرکت کنندگان در یک زمان مشخص و با وسایل و دستورالعمل های از پیش تعیین شده، باید بهترین لباس ها را طراحی کنند. کار طراح ها مورد داوری قرار گرفته و هر هفته یک یا چند نفر از آنها از دور مسابقه حذف می شوند.


کولی هاکولی ها: سریال آخر این شبکه، داستانی است عاشقانه مملو از مفاهیم سِحر و جادو، شوق و هوس بین یک دختر جوان کولی و مردی غیر کولی. این عشق نه تنها به دلیل تبعیضی که بسیاری از مردم برای کولی ها قائل می شوند؛ بلکه بخاطر قوانین کولی ها که بنا بر آن هیچ ارتباط با غیر کولی ها را ندارند، تبدیل به یک عشق ممنوع می شود و ....



اوروراارورا: داستان عشقی است بین دختری به نام ارورا و پسری به نام لورنزو؛ ولی به دلایلی از هم جدا می مانند. دختر از پسر صاحب فرزندی نامشروع می شود و بعد از به دنیا آمدن بچه، سخت مریض می شود. پدرش که یک دانشمند برجسته است، بدن ارورا را منجمد کرده و او را برای بیست سال در یک کپسول کرایونیک نگه می دارد تا بتواند برای آن درمانی بیابد. زمانی که ارورا به هوش می آید، متوجه می شود همه چیز تغییر کرده؛ در حالیکه دخترش فکر می کند که خواهرش است. لورنزو نیز با دوست صمیمی او ازدواج کرده و او نیز شیفته پسر لورنزو می شودد و ...




ملکه جنوب: این مجموعه که برای آخرشب های ایام آخر هفته مخاطبان این شبکه انتخاب شده، داستان ترزا مندُزا، یک دختر روستایی مکزیکی است که با طی حوادثی به قدرتمند ترین زن در دنیای پر از خطر قاچاق مواد مخدر در اروپا تبدیل می شود. فرار از شهر کوچکش کالیکان، از ساحل مکزیک تا سواحل اسپانیا، اورا تبدیل به ملکه کوکایین در سواحل جنوبی اسپانیا کرد. گسترش کار او در سه قاره و چگونگی روابط او با مردهایی که در زندگی اش بودند باعث می شود تا نگران جانش باشد و ...


حریم شکستهحریم شکسته: داستان مهاجرت خانواده ای است که بعد از مرگ رئیس قبیله، تصمیم گرفتند شهر خود را در سیسیل ترک گفته و زندگی جدیدی را در شمال شروع کنند. پسران این خانواده، تونی و سانتی با اینکه شدیدا به هم وابسته اند؛ ولی مثل گچ و پنیر با هم فرق دارند. سانتی یک آدم خجالتی درون گرا با اراده ای آهنین است که معتقد است تحصیلات می تواند تغییر بزرگی در زندگی ایجاد کند. تونی آدمی احساساتی، دم دمی مزاج و بی حوصله که معتقد است که تنها چیزی که ارزش حفظ کردن را دارد عزت و احترام است. در ادامه این دو برادر ناگزیر با هم رو برو خواهند شد و ...

تاوانتاوان: داستان درباره دو برادر دوقلو است که به خاطر عشق به یک زن با هم می جنگند. این داستان در پایان سال هزار و هشتصد، در یک فضای حکومتی و در جایی که همه از هم رازهایی رو مخفی می کنند و پشت یکدیگر علیه هم کار می کنند، اتفاق می افتد و ...
الیسا: داستان عاشقانه دیگری که در آن الیسا سکالزی دختری است که در فقر به دنیا آمده ولی دارای نجابتی است که قلب کُنت فابریزیو ریستوری را نرم می کند. مانند سیندرلا، الیسا از بین حسادت رعیت ها و تکبر خانواده ای معتبر گذر می کند. او مسئول خنثی کردن نقشه پیچیده ای می شود که علیه شاه طرح ریزی شده است و ...



چه کسانی در پشت پرده این شبکه هستند؟

سعد محسنی: مهمترین فرد تصمیم گیر و اثرگذار روی این شبکه که در جلوی صحنه مشغول به فعالیت است، سعد محسنی همراه خواهر و برادرانش هستند. از سال 2002 که سعد همراه با دو برادرش جاهد و زید و خواهرش وژمه، از استرالیا به کابل آمدند، شرکت رسانه ای "موبی مدیا گروپ" شان را با رادیو "آرمان" شروع کردند.
محسنی ها تلویزیون طلوع را در سال 2004 با پولی که از اداره کمک های بین المللی ایالات متحده به دست آوردند (به نقل از نیویورک تایمز) راه اندازی کردند. پس از آن، دامنه فعالیت های "موبی گروپ" هر روز بیشتر و بیشتر شد تا این که امروز سه تلویزیون، یک رادیو، یک وب سایت خبری، شرکت تولید موسیقی، مجله انگلیسی، کافی نتهای زنجیره ای و شرکت خدمات اینترنتی، فقط بخشی از آن است.
سعد محسنی
سعد محسنی در استرالیا و انگلستان تجارب بانکداری و سرمایه گذاری دارد. وی شریک تجاری شرکت استار که یکی از زیرمجموعه های نیوز کارپوریشن به مالکیت رابرت مرداک است، می باشد. او قبلا سرالر «24» را برای طلوع خریده بود و این بار نیز چنین کاری را برای "فارسی 1" و "زمزمه" کرده است. بعضی او را "رابرت مرداک افغانستان" لقب داده اند.
مجله تایمز اسامی 100 شخصیت برتر و پرنفوذ سال 2011 را اعلام کرد. در میان آنان، سعد محسنی، 35 امین نفر پرنفوذ جهان شناخته شده است.
راپرت مرداک، سرمایه دار بزرگ آمریکایی- استرالیایی، طی یادداشتی به تمجید از صاحب شبکه فارسی وان پرداخت و از توجهات ویژه اش به این شبکه فارسی زبان خبر داد.
وی که بارها ارتباط با فارسی وان را تکذیب کرده، گرچه در این یادداشت اشاره ای به نقش خود در شکل گیری این شبکه نکرد؛ اما تحلیلگران، اظهار نظر وی در مورد صاحب شبکه فارسی وان را، پذیرش تلویحی ارتباطش با این شبکه می دانند.
مرداک برای سعد محسنی که یکی از 100 چهره ی با نفوذ مجله تایم شناخته شده، نوشته است: "من با سعد محسنی 44 ساله (تاجر جوان قندهاری) از طریق یک دوست مشترک آشنا شدم و من به سرعت دریافتم که او ارزش این را دارد که به او توجه شود. به نظر من، او مطلع ترین فرد در جهان در مورد افغانستان است. برای همین است که ما با هم تجارت می کنیم."
این سرمایه دار مشهور آمریکایی - استرالیایی می افزاید: "سعد همراه برادرش پس از یازده سپتامبر از استرالیا به کشور خود بازگشت. البته مالکیت او بر روزنامه و تلویزیون، بدون شک او را تبدیل به بانفودترین فرد افغانستان کرده است و نقشی بزرگ در شکل گیری افکار مردم بازی می کند. او شجاعت زیادی از خود نشان می دهد و به شدت دولت کرزای را به اتهام فساد به باد انتقاد می گیرد."
وی با اشاره به سابقه ی طالبان در افغانستان و ترس و واهمه ی تلویزیون این کشور برای نشان دادن تصویر زنان، می گوید: "سعد از اینکه مردان و زنان را در تلویزیون نشان بدهد نترسید؛ چیزی که طالبان اجازه آن را هیچ گاه نمی داد. او از اینکه کار درستی انجام بدهد، نمی ترسد."

جاهید محسنی: برادر سعد محسنی که در افغانستان متولد شده و اینک از مدیران گروه موبی است. او مسئولیت های دولتی ای نیز در افغانستان داشته است؛ مسئول هماهنگی دفتر جذب کمک های اهدا کنندگان به افغانستان، اولین انجمن توسعه و بودجه های توسعه ملی افغانستان. او به عنوان دبیرخانه کمیته هماهنگی اقتصادی کابینه و به عنوان یک مشاور وزیر نیز خدمت کرده است. او در سال 1980میلادی (1358) به استرالیا مهاجرت کرد و دارای مدرک کارشناسی بازرگانی و کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی است. وی زبان های دری، انگلیسی و ژاپنی را به خوبی صحبت می کند.

زید محسنی: برادر دیگر سعد که متولد سال 1969 میلاد است. وی مدیر بخش های فنی و حقوقی گروه موبی است. او یک وکیل و حقوقدان خبره است که سوابق کاری نظیر ریاست اداره بازرگانی موسسه حقوقی ملبورن استرالیا را در کارنامه دارد. زید دارای تجربه قابل توجه در قانون شرکت های بزرگ و تجاری و تهیه پیش نویس های قانونی است. او همچنین شریک عامل مؤسسه حقوقی افغانستان است که مشغول خدمات دهی به مشتریان، شرکت ها و دولت درمسائل تجاری و دعاوی حقوقی است.

وژمه محسنی: خواهر برادران محسنی است که اکنون مسئول استراتژی بازاریابی گروه موبی است. وی در زمینه بازاریابی ارشد شرکت بزرگ تکنولوژی تجاربی دارد. او در زمینه ارتباطات بازاریابی در هر دو زمینه بازار مصرف کننده و بازار کسب و کار به کسب و کار تخصص دارد.


حاج کمیل: حاج کمیل مستشار، مدیر هماهنگی و مشاور گروه موبی است که پیش از این چندین سال کاردار اقتصادی سفارت افغانستان در ایران بوده است.

سیدمحمدرضا خوشرو، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما



برچسب ها : سیاسی  ,
      
آیت الله سید موسی صدر به تاریخ 3 شهریور 1357 به دعوت معمر قذافی ، وارد لیبی شد و از روز 9 شهریور ماه تا کنون هیچ اطلاعاتی از شرنوشت ایشان وجود ندارد.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، آیت الله سید موسی صدر (که در میان شیعیان جهان به «امام موسی صدر» شهرت دارد) ، رییس «مجلس اعلی شیعیان لبنان» و موسس سازمان «امل» (افواج المقاومة البنانیة) ، روز 14 خرداد ماه سال 1307 هجری در محله «چهارمردان» واقع در شهر مقدس «قم» و در خانواده مرجع مسلم زمان «آیت الله العظمی سیدصدرالدین صدر» متولد شد.
به دنبال رحلت آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین ، پیشوای وقت شیعیان لبنان، سید موسی صدر در سال 1338 به لبنان هجرت نمود و مسئولیت رهبری شیعیان لبنان را بر عهده گرفت و به زودی با نام «امام موسی صدر» آوازه اش در تمامی لبنان پیچید .
آیت الله سید موسی صدر به تاریخ 3 شهریور 1357 به دعوت معمر قذافی ، وارد لیبی شد و از روز 9 شهریور ماه تا کنون هیچ اطلاعاتی از سرنوشت ایشان وجود ندارد. قذافی مدعی بود که ایشان از لیبی خارج شده و به ایتالیا رفته است اما به دنبال سقوط رژیم قذافی ، «عبدالرحمن غویله»، افسر سابق اداره گذرنامه لیبی، که پیش از این در پاسخ به قاضی تحقیق ایتالیایی مدعی شده بود که گذرنامه امام موسی صدر و دو همراهش را دریافت کرده و مهر زده و آنان از لیبی خارج شده‌اند، در مصاحبه با شبکه تلویزیونی الجزیره، این اظهارات خود را تکذیب کرد.
آن چه مشاهده می کنید تصویری است از گذرنامه سیاسی آیت الله موسی صدر که در حقیقت آخرین نشانه رسمی موجود از ایشان است که توسط ر‍ین قذافی به رسانه ها تحویل داده شد:




برچسب ها : سیاسی  ,
      
به بهانه سفر احتمالی آنجلینا جولی به ایران؛
حالا آیا این سوال از مدیران فرهنگی منطقی نیست که چرا سینمای ایران باید آن هم با صرف هزینه های گزاف سفیر دیپلماسی عمومی آمریکا و مروج سکس و خشونت را در روی پرده های سینمای ایران لانسه کند و مهر تایید بر شخصیت او بزند؟
گروه فرهنگی مشرق- آنجلینا جولی قرار است به ایران بیاید. این خبری است که برخی روزنامه ها و رسانه ها آن را با آب و تاب طرح کردند چرا که قرار است یک هنرپیشه مشهور آمریکایی به ایران بیاید و در فیلم یک تهیه کننده ایرانی هم بازی کند و همین باعث شده است که آب از دهان برخی رسانه ها راه بیفتد و باقی ماجرا.
ماجرای بازیگران هالیوودی در سینمای ایران اتفاق جدیدی نیست؛ ربطی به تکنیک سینما ندارد و ارتباطی نیز به توانایی های بازیگری پیدا نمی کند. قصه قصه مشروطه و واردات فرهنگی نوگرایی به ایران است. جولی حکم همان پاپیونی را دارد که روشنفکری غرب زده زمانی برای نشان دادن نوگرایی و به عنوان سمبل تعلق به دنیای پیشرفته به گردن می زد در حالی که حتی نمی توانست نام آن را به درستی بر زبان بیاورد.

آنجلینا جولی تیتر و عکس صفحه اول چند روزنامه صبح ایران بود

اما چنین دعوتی و چنین سفری در صورتی که انجام شود و اگر این سناریو با تحقیر دعوت کنندگان توسط خانم هنرپیشه به پایان نرسد چند پیام تامل برانگیز را با خود خواهد داشت.
چنین دعوتی از چنین هنرپیشه ای که در نوع خود و از نظر قابلیت های هنری هنرپیشه ی متوسطی در هالیوود محسوب می شود و سابقه او بیش از هر چیز به حضورش در فیلم هایی با جنبه اروتیک و اکشن باز می گردد، نشانه اوج فهم سینمای ایران از سینمای غرب خصوصا سینمای آمریکا است. این فهم و درک و البته دست پاچگی مسبوق به سابقه نیز هست. کافی است سری به گزارش های سفر هیاتی بزنیم که به اصطلاح سینمای آمریکا را نمایندگی می کردند و چندی پیش به دعوت خانه سینما به ایران آمدند. در میان اعضای این گروه خانمی حضور داشت که سابقه جالبی در سینمای آمریکا دارد و شهرتش جایی برای تبلیغ ندارد. آیا این انتخاب و چینش مفاهیمی در خود دارد و بر اساس برنامه ای خاص رخ می دهد؛ هر چه که بود و در پشت پرده هر چه که گذشته بود، ماجرا همان شد که رخ داد یعنی دست و پاهایی که برای استقبال از این هیات شکسته شد و در نهایت سخنرانی هایی که این هیات در این سفر داشتند و نتایج عظیمی که عاید سینمای ایران پس از این سفر شد. منتهای این مباحث از آنجا که اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه های ایرانی در بعد حافظه تاریخی همواره دچار ضعف و رکود بوده اند چنین تجاربی که ته مایه های تلخی نیز در خود دارند مانند تقلید های عجیب و غریب عصر مشروطه به سرعت از صفحه افکار جمعی پاک می شود تا نوبت به معرکه گردانی جدید تری برسد.

آنجلینا جولی در کنار کاندولیزا رایس و کلینتون

متاسفانه باید گفت که سینمای ایران با کمال احترام به بخش محدودی از سینما گران این دستگاه عریض و طویل، انگار که تنها بخش خاص و دارای جذابیت های خاص تر سینمای آمریکا را می شناسند و می فهمند و البته همین ذائقه را نیز به مخاطب بی پناه می خورانند؛ هر چند راه علاج این بیماری ساده است اما هیچ گاه مورد توجه قرار نگرفته، سینماگران ما باید نوع فیلم هایی را که از سینمای غرب می بینند عوض کنند و کمی اخلاقی تر و البته حرفه ای تر به ماجرا نگاه کنند که در این صورت احتمالا دیگر هرگز شخصیتی مانند آنجلینا جولی را انتخاب نمی کنند.
زنده باد مخالف من؛ البته اگر زنده بماند! این دقیقا تئوری است که "جامعه باز" لیبرالیستی بر اساس آن عمل می کند. جامعه باز لیبرالیستی در تمام مناطق جهان فریاد آزادی بیان و نظر را بلند کرده است در حالی که خود خشن ترین برخورد ها را با کسانی انجام داده که مبانی اعتقادی لیبرالیسم را مورد سوال قرار داده اند از حذف شخصیت تا حذف فیزیکی و از همه وسیع تر سانسور! بگذارید این بحث را کمی باز کنیم؛ از سال 1980 میلادی که به صورت رسمی روابط سیاسی ایران و آمریکا به حالت تعلیق در آمد به این سو، اگر چه هنوز اتباع آمریکایی و ایران به خاک دو کشور سفر می کنند ولی این سفر ها در سمت آمریکایی آن با محدودیت خاصی روبرو است. در حالی که بیشترین سفر آمریکایی ها به ایران شامل مسافرت های روزنامه نگاران و خبرنگاران و مستند سازان آمریکایی است؛ اما از همان سال که ذکر کردیم به این سو ، به صورت رسمی هیچ خبرنگار ایرانی حق فعالیت در ایالات متحده آمریکا را مگر در محدوده سازمان ملل در منتهتن نیویورک پیدا نکرده است و این یعنی سانسور رسمی چشمان ایرانی از آمریکا در حالی که هرگز اقدام متقابلی صورت نگرفته است.

حالا اگر همین حکم درباره استفاده سیاسی از رسانه حاکم باشد که هست ماجرا بسیار متفاوت می شود. آمریکایی ها معمولا روزنامه نگاران و خبرنگاران مخالف خود را به این بهانه طرد می کنند و مانع فعالیت شان می شوند که مامور سیاسی یا امنیتی دولت های دشمنشان هستند و دولتهایشان استفاده سیاسی از آنها داشته و دارند اما دولتمردان آمریکایی خود استفاده های وسیعی از هنرمندان، خبرنگاران و رسانه های خود در مسیر بدست آوردن اطلاعات از کشورهای هدف و از آن سو انتقال پیام های رژیم حاکم بر آمریکا دارند.
آنجلینا جولی یکی از نمونه های مشهور این داستان است.اگر از کنار اخباری مانند عضویت بازیگرانی مانند جولی در سازمان سیا – سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا- بگذریم، به واقعیات تایید شده ای می رسیم که جایی برای شک و شبهه ندارد.
جولی عضو یکی از اتاق فکر های سیاست خارجی آمریکا است و در نشست های دوره ای این اتاق فکر از وی به عنوان یک فعال دعوت به سخنرانی می شود. این ساده انگاری است اگر فکر کینم که سفرهای این هنرپیشه عامه پسند به نقاط بحرانی جهان تنها برای همدردی و قوت قلب است و این ساده انگاری سخنرانی جولی در "شورای روابط خارجی آمریکا" به راحتی به اثبات می رساند.

جولی از طرف سازمان ملل به نقاط بحران زده سفر می‌کند


نکته جالب این است که بر خلاف دستگاه منسجم تولید فرهنگی در آمریکا در ایران چیزی به نام منافع ملی برای فعالان فرهنگی و هنری مفهومی ندارد. ماجر ساده است، هنرپیشه ای آمریکایی به ایران دعوت می شود و در فیلمی بازی می کند، بعد هم فیلم فروخته می شود و ثمراتش نصیب سرمایه گذاران و عوامل خواهد شد. حالا در این میانه خانم هنرپیشه محترم چه ممکن است به انجام برساند و در جهت منافع دولت متبوعش ممکن است چه سوء استفاده هایی را انجام دهد، اساسا اهمیتی ندارد. اینکه گزارش خانم هنرپیشه درباره ایران برای دولت متبوعش پس از این همکاری احتمالی چه خواهد بود اهمیتی ندارد.
فقره دیگر از بحث به سفرهای نمادین آنجلینا جولی به نقاط مختلف جهان مربوط می شود. جولی معمولا به نقاط مختلف جهان که اکثرا بحران زده هستند سفر می کند و این سفرها به معنای سفر فرشته نجات آمریکا به جهنم و نجات انسان ها بوده است.




نمایی از فیلم "سالت" این فیلم نیز اثری تبلیغاتی برای سازمان جاسوسی آمریکا است

چنین نقشی حتی در برخی از فیلم های جولی ریشه دارد. "آنسوی مرزها" نمونه خوبی است. نمونه ای که در آن آنجلینا جولی به عنوان یک فعال حقوق بشر فعالیت می کند از آفریقا تا شرق آسیا و در نهایت در بوسنی و هرزگوین در حادثه ای که مسبب آن رزمندگان مسلمان بوسنیایی هستند کشته می شود. او حتی در یکی از جدید ترین فیلم هایش "سالت" در نقش یک مامور سازمان سیا ایران و شهرهای مقدس مسلمانان را از یک حمله تروریستی نجات می دهد.
جولی با وجود اینکه هنرپیشه متوسطی است اما به یکی از سمبل های زندگی آمریکایی تبدیل شده است. او نمونه زن آمریکایی است، چه از جهت جنسی، چه هوش،تهور و در عین حال انسانیت و از خودگذشتگی و تعهد. شخصیتی سرشار از تضاد، تضادی که شاخصه ابرانسان های تبلیغاتی آمریکایی است.
حالا آیا این سوال از مدیران فرهنگی منطقی نیست که چرا سینمای ایران باید آن هم با صرف هزینه های گزاف سفیر دیپلماسی عمومی آمریکا و مروج سکس و خشونت را در روی پرده های سینمای ایران لانسه کند و مهر تایید بر شخصیت او بزند؟



برچسب ها : سیاسی  ,
      
فرمانده کل سپاه:
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأکید کرد: ‌‌فهمیدن ارتباط میان ‌انقلاب‌های منطقه و انقلاب اسلامی ایران چشم بصیرت می‌خواهد‌.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، سردار سرلشکر محمد‌علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی صبح امروز در اجتماع 31 هزار نفری گردان‌های امام علی (ع) سپاه محمد رسول الله تهران بزرگ که در محل دهکده مقاومت برگزار شد، با اشاره به نقش بسیج و بسیجیان در حفظ و حراست از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن گفت: بسیجیان در مقاطع مختلف مانند حوادثی که در دوران تلخ اصلاحات به منظور خاموش کردن نور خدا اتفاق افتاد، با از جان گذشتگی توانستند این انقلاب و جمهوری اسلامی را حفظ کنند.

جعفری با تاکید بر اینکه دشمن حتی یک لحظه هم برای نابودی انقلاب و تاثیرات آن کوتاه نخواهد آمد، گفت: آنها پس از احیای ارزش‌ها و ایستادگی مردم و رهبر انقلاب تمام توان خود را به کار گرفتند تا به قول خودشان با انقلاب نرم یا مخملی بتوانند جلوی پیشرفت انقلاب اسلامی را بگیرند.

وی ادامه داد: اما با فداکاری و اقدامات موثری که همه مردم به ویژه بسیجیان در تهران انجام دادند، همگان دیدند ‌در فتنه 88 که آزمایشی بسیار سخت بود، مردم بصیر ما به خصوص در تهران در صحنه‌های مختلف حاضر شدند و این امر نصرت الهی را به دنبال داشت.

فرمانده کل سپاه با بیان اینکه یاری خدا همیشه متوجه کسانی است که در راه احیای اهداف الهی حرکت می‌کنند، خاطرنشان کرد: این امر نتایج بسیار بزرگی در داخل و خارج از کشور در جوامع اسلامی و همچنین در مجامع غربی به خصوص در آمریکا داشت و همه باید بدانند که این حوادث دقیقا مرتبط با انقلاب اسلامی و پایداری مردم ما است.

جعفری با بیان اینکه فهمیدن ارتباط این حوادث و انقلاب اسلامی ایران چشم بصیرت می‌خواهد، گفت: خوش به حال کسانی که با ایمان راسخ به انقلاب معتقدند و می‌دانند که پایان این راه وعده الهی مبنی بر ظهور منجی و ولی عصر است.

وی تصریح کرد: ما در زمانی زندگی می‌کنیم که با چشم خود شاهد نتایج این مجاهدت‌ها و ایثارگری‌ها در راه خدا هستیم که این نتایج به برکت خون‌های زیاد شهیدان به دست آمده و به همین دلیل تکلیف بزرگی را بر دوش ما قرار داده است.

فرمانده کل سپاه تصریح کرد: هر کس باید با تکیه بر توان و استعداد خود در حوزه‌های مختلف امنیتی، علمی، فرهنگی اجتماعی و سیاسی گام بردارد و حتی یک لحظه هم غفلت نکند که خداوند بر تمامی اعمال و رفتار ما ناظر است.

جعفری ادامه داد: ما باید نیت‌های خود را خالص کنیم و از خدا بخواهیم ما را در این مسیر ثابت قدم و یاری کند.

وی در ادامه به وظایف گردان‌های امنیتی امام علی (ع) اشاره کرد و در خصوص بحث آموزش افزود: این گردان‌ها با توجه به حساسیت‌های که در ماموریت‌های خود در عرصه‌های اجتماعی دارند، عملکرد‌شان تاثیر زیادی بر وضعیت انقلاب در داخل خواهد داشت.

فرمانده کل سپاه با تاکید بر اینکه برخورد با صحنه‌های مختلف اجتماعی تبعات مثبت و منفی به دنبال دارد، گفت: یکی از مهمترین نکات این است که بدانیم انجام ماموریت توسط گردان‌های مانند گردان‌های امام علی به چه آگاهی‌هایی نیاز دارد و بدانیم که وظیفه ما فقط مقابله فیزیکی با حوادث نیست و باید بدانیم که چطور با کسانی که از روی ناآگاهی‌ و یا فریب در این صحنه‌ها حاضر شده‌اند، باید برخورد کنیم.

وی تصریح کرد: هدف اصلی یک گردان مردمی و بسیجی علاوه بر دفاع از امنیت توسعه انقلاب، عمق بخشی به آن و جذب حداکثری مردم است که این امر باید مورد توجه جدی قرار بگیرد.

جعفری ادامه داد: ما با بهره‌گیری از حوادث گذشته و تجربیات خوبی که برای آینده کسب کرده‌ایم، متوجه شده‌ایم که حوادث آینده هر چند که نظر کلان ممکن است با گذشته مشترکاتی داشته باشد اما مثل هم نیستند و کیفیت هر حادثه در عرصه‌های امنیتی دفاعی، سیاسی و اجتماعی با یکدیگر متفاوت است.

وی گفت: ماهیت تهدیدات در حال تغییر است و این هنر سپاه و بسیج است که خود را با این تغییر هماهنگ کرده و به شناخت تهدیداتی بپردازند که در آینده انقلاب را مورد تهدید خود قرار می دهد.

در پایان این مراسم هزاران نفر از نیروهای گردان‌های امنیتی امام علی سپاه محمد رسول‌الله تهران بزرگ در قالب یگان‌های موتورسوار از مقابل جایگاه رژه رفتند.




برچسب ها : سیاسی  ,
      
تداوم سیاست‌های صهیونیستی آذربایجان: 66سال حبس برای اسلامگرایان

 

گروه بین‌الملل- دادگاهی که از مدت‌ها قبل بر اساس سفارش‌های سیاسی تشکیل شده بود، امروز بالاخره پس از صحنه سازی های فراوان به پایان رسید و دکتر صمداف رئیس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان به دلیل اعتراض به ممنوعیت حجاب به 12 سال حبس محکوم شد.

به گزارش رجانیوز، سرانجام پس از چندین ماه کش و قوس در دادگاه‌های سیاسی جمهوری آذربایجان، روز گذشته، احکام محکومیت رئیس، معاون، دو تن از منسوبین رئیس و سه نفر از روحانیون حزب اسلامی این کشور صادر شد.

قاضی دادگاه جنایات سنگین باکو "الدار اسماعیل اف" احکام اسلامگرایان را که به دلیل اعتراض به ممنوعیت حجاب اسلامی در مدارس از حدود 9 ماه پیش تا کنون در زندان به سر می برند، به شرح ذیل اعلام کرد:

دکتر صمداف رئیس حزب اسلامی جمهوری آذربایجان: 12 سال حبس

فردوسی محمد رضایف برادر زن رئیس حزب اسلام: 10 سال حبس

دیانت صمداف پسر عموی رئیس حزب اسلام: 10 سال حبس

واقف عبدالله یف معاون حزب اسلامی جمهوری آذربایجان: 12 سال حبس

روح الله آخوندزاده رئیس حزب اسلامی شعبه آستار: 11 سال و شش ماه حبس

سید عباس فرامیز روحانی برجسته آذری: 11 سال حبس

ذوالفقار میکائیل زاده روحانی و حافظ قرآن: آزادی مشروط

آخرین جلسه محاکمه رئیس و اعضای حزب اسلام آذربایجان در حالی روز گذشته برگزار شد که یکی از شهودی که علیه اسلامگرایان شهادت داده بود، در نامه ای به رئیس جمهور نوشت: من را فریب داده اند و کاغذ سفیدی را امضا کردم تا تمایل خود را به پایان یافتن فعالیت یکی از شبکه های تلویزیونی اعلام کرده باشم اما بعد متوجه شدم که علیه افرادی که تاکنون آنها را ندیده ام، سند اتهامی را امضا کرده‌ام. این شاهد فریب خورده در پایان نامه اش از رئیس جمهوری کشورش در مقابل تهدید ماموران پناه خواسته است.

سیاسی بودن این دادگاه‌ها موضوعی بود که دکتر صمداف در اولین جلسات دادگاه به آن اشاره کرده بود. وی با بیان اینکه "این دادگاه سفارشی است، احکام نه در دادگاه بلکه در نهاد ریاست جمهوری تنظیم شده اند"، خطاب به قاضی پرونده گفت: «بی خود ما و خانواده هایمان را به دادگاه نکشانید، احکام را بخوانید و خود را خلاص کنید.»

براساس این گزارش، هفته گذشته دادستان آذربایجان در لایحه ای پیشنهاد 12 سال حبس را برای دکتر محسن صمداف ارائه کرده بود که این پیشنهاد با اعتراض وکیل رئیس حزب اسلام همراه شد. "انار قاسم اف" پس از پایان جلسه دادگاه وی و تعدادی از فعالان اسلامی جمهوری آذربایجان در گفت‌وگو با خبرنگاران گفت: از ابتدا مشخص بود که دادگاه نه بر اساس موازین حقوقی بلکه بر اساس مسائل سیاسی تشکیل شده و درخواست دادستان مبنی بر 12 سال برای رئیس حزب اسلام این واقعیت را آشکار کرد.

صدور این احکام در حالی بود که قبل از برگزاری دادگاه رئیس، معاون و برخی اعضای حزب اسلام، جلسه فوق العاده این حزب برگزار شد که در طی آن، فساد اداری در کشور مورد انتقاد قرار گرفت و همچنین از احتمال صدور حکم زندان طولانی مدت در خصوص اعضای این حزب ابراز نگرانی شد.

در این جلسه، پایان یافتن فساد ادرای و فضای خفقان سیاسی و اجتماعی در خواست شد. در همین زمینه جمع کثیری از دین‌داران آذری در اعتراض به حکم این دادگاه و هم‌راستایی بودن احکام آن با سیاست‌های صهیونیستی در مقابل دادگاه تجمع کردند که این تجمع منجر به بازداشت تعداد 15 نفر از آنان شد.

اتخاذ سیاست‌های ضد اسلامی در آذربایجان، مسبوق به سابقه است. تعطیلی و تخریب برخی مساجد، انتشار بخش‌هایی از کتاب موهن "آیات شیطانی"، توهین به ساحت پیامبر(ص) و اخیراً ممنوعیت حجاب در مدارس آذربایجان نمونه‌هایی از این دست است.

هرچند برخی از این اقدامات به اندیشه‌ی سکولار برخی طیف‌های داخلی در جامعه‌ی آذربایجان باز می‌گردد اما تحلیل‌گران بر این باورند که برخی رژیم‌های خارجی از جمله اسرائیل در تشدید این فضا تأثیر ویژه دارند.

هدف اصلی تل آویو ممانعت از توسعه‌ی اندیشه‌های اسلامی در این کشور است؛ چرا که جمعیت 80 درصدی شیعه در صورت بروز اندیشه های اسلامی، حکومت را وادار به تمایل به سمت تهران می کند و این هم‌راستایی موجب ایجاد سیاست‌های ضد صهیونیستی در جمهوری آذربایجان خواهد شد. از همین رو رژیم صهیونیستی در تلاش است تا با ایجاد زمینه برای گسترش نفوذ خود در آذربایجان، علاوه بر "قداست‌زدایی از اسلام"، نفوذ نرم ایران در این کشور را محدود کند.

اما آنچه که در این دادگاه‌ها قابل تامل است، رویارویی دو اندیشه صهیونیستی و اسلامی در این کشور است، اینکه باکو احکام سنگین علیه معترضین به بی حجابی وضع می کند، نشان دهنده نگرانی سران این رژیم نسبت به افزایش موج اسلامی در این کشور مسلمان نشین است.




برچسب ها : سیاسی  ,
      
نتیجه روشن عزل محتشمی‌پور از کمیته حمایت از انتفاضه فلسطین؛
پیام همایش حمایت از انتفاضه فلسطین در تهران چه بود
تلاش نیروهای انقلابی مجلس شورای اسلامی برای تغییر دبیرکل کمیته حمایت از انتفاضه فلسطین و قرار گرفتن یک دیپلمات انقلابی در رأس این کمیته به‌جای علی‌اکبر محتشمی‌پور، موجب شد تا کار ویژه این کمیته که حمایت اثرگذار از انتفاضه مردم فلسطین است، با برگزاری اجلاس موفق تهران محقق شود و این اجلاس، بتواند با انسجام بخشی به جریان مقاومت در منطقه، از طرفی به یک نمایش تمام عیار اتحاد در میان اعضای جریان مقاومت در خاورمیانه تبدیل شده و از طرف دیگر بابی جدید و متفاوت را در مساله تشکیل دولت مستقل فلسطینی بگشاید.
به گزارش رجانیوز، در حالی که نقش دبیرکل سابق کمیته حمایت از انتفاضه فلسطین در ایجاد دروغ بزرگ تقلب و خدشه در آبروی انقلاب اسلامی ،‌ سکوت و حمایت تلویحی در قبال شعار ننگین "نه غزه نه لبنان" در روز قدس 88 و استفاده از برخی عناصر حامی این شعار در کارگروه‌های مختلف کمیته حمایت از انتفاضه فلسطین موجب اعتراض شدید نمایندگان انقلابی مجلس به هیات رئیسه و درخواست برای تغییر وی شد، انتخاب حسین شیخ الاسلام، دیپلمات خوش‌سابقه و انقلابی و از دانشجویان پیرو خط امام به دبیرکلی کمیته حمایت از انتفاضه فلسطین، خیلی زود ثمرات خود را بروز داده و برگزاری اجلاس موفق تهران در حمایت از انتفاضه فلسطین، روند اقدامات در حال پیگیری پیرامون موضوع فلسطین را متاثر از خود کرد.
حضور خالد مشعل، رمضان عبدالله و دیگر رهبران جهادی جریان مقاومت فلسطین و سخنرانی آن‌ها و پیام اسماعیل هنیه نخست وزیر دولت قانونی فلسطین و تایید راهبرد رهبر معظم انقلاب در قبال مساله فلسطین یکی از مهم‌ترین دستاوردهای اجلاس تهران بود.
انتشار اخباری از امکان نقل مکان دفتر حماس به قطر یا مصر و اختلاف با دولت بشار اسد و همچنین انتشار اخباری در رسانه‌های غربی مبنی بر قطع شدن کمک‌های مالی ایران به جریان حماس به‌دلیل اختلاف نظر سیاسی در مورد مسائل منطقه و به‌ویژه مسائل سوریه، یکی از مهم‌ترین محورهای خبری علیه جریان مقاومت در منطقه خاورمیانه بود که با حضور همه اعضای این جبهه منطقه‌ای در اجلاس تهران و بیان موضعی مشترک در قبال مسائل منطقه و مساله فلسطین، نقش برآب شد.
اما شاید تاثیرگزارترین دست‌آورد راهبردی اجلاس تهران، نقش بر آب شدن طراحی غرب برای تصویب طرح تشکیل دولت مستقل فلسطینی و به تبع آن به رسمیت شناختن دولت جعلی اسرائیل توسط سایر کشورهای اسلامی ارزیابی شود.
این تلاش و طراحی غرب که از سال گذشته با چراغ سبز اوباما در سازمان ملل متحد آغاز شد و در سال جاری با سخنرانی محمود عباس در سازمان ملل مبنی بر تاسیس کشور مستقل فلسطینی به اوج خود رسید، با برنامه ریزی برای القای وجود اختلاف و شکاف در جبهه مقاومت در قبال این طرح همراه بود. اما حضور همه اعضای جریان مقاومت و اتخاذ رویکردی واحد در قبال قضیه فلسطین، واقعیت دیگری از روابط دوستانه اجزای جبهه مقاومت را در منطقه به نمایش گذاشت که بسیار متفاوت از آن چیزی است که رسانه‌های غربی به نمایش می‌گذارند.
این در حالی است که سخنرانی رهبر معظم انقلاب در این همایش به عنوان رهبر جریان مقاومت در منطقه خاورمیانه و محوریت این سخنان در تصمیمات اتخاذ شده در اجلاس تهران، جایگاه ایشان را در رهبری و هدایت جریانات مردمی و انقلابی منطقه بیش از هر زمان دیگر روشن کرده است.
وحدت نظر داخلی در قبال مساله فلسطین و اتخاذ مواضعی یکسان در این زمینه از سوی مسئولین ارشد نظام از جمله رئیس‌جمهور که این روزها با شایعاتی درباره موضع وی پیرامون مسائل منطقه شبهه‌زا شده بود نیز از ثمرات دیگر اجلاس تهران به شمار می‌رود.
اثرات این همایش آنقدر بوده است که نویسنده روزنامه الحیات نتیجه سخنان رهبر انقلاب اسلامی در اجلاس تهران را احتمال ایجاد انتفاضه‌ای جدید در فلسطین دانسته است. حمایت نخست وزیر مردمی فلسطین اسماعیل هنیه و خالد مشعل دبیر سیاسی حماس از راهبرد "سرزمین فلسطین از نهر تا بحر"، پیام سید حسن نصرالله وسخنرانی محمود احمدی‌نژاد بر همین مبنا و محور، موجی جدید از مخالفت با طراحی غربی برای فریب مردم منطقه و به رسمیت شناختن اسرائیل را به‌وجود آورده است.
در عین حال،‌در شرایطی که تحولات بیداری اسلامی در اغلب کشورهای دست‌خوش این تحولات، رویکردهای ضد صهیونیستی قوی را به همراه خود دارد، به‌طوری که در مصر به‌عنوان الگوی همه این حرکت‌ها منجر به تسخیر سفارت رژیم صهیونیستی و فرار دیپلمات‌های آن نیز شد، برگزاری با شکوه همایش حمایت از انتفاضه فلسطین در این شرایط، موجب تقویت هم‌افزایی میان انقلابیون و ایران می‌شود و بخش عمده‌ای از این حرکت‌های ضد صهیونیستی به حساب ایران می‌رود.
به هر حال، به نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از موفقیت اجلاس تهران به رویکرد انقلابی و ارتباطات شخصی حسین شیخ‌الاسلام سفیر سابق ایران در سوریه و قائم مقام وزارت امور خارجه در دولت نهم برای دعوت از شخصیت‌های کلیدی مقاومت در منطقه مربوط باشد که با وجود حضور شخصی بارویکردهای فتنه انگیز مانند علی اکبر محتشمی‌پور در راس این کمیته هرگز امکان ظهور پیدا نمی‌کرد.



برچسب ها : سیاسی  ,
      
بازخوانی گفت‌وگوی جنجالی سرشار به بهانه اظهارات جدید شجاعی؛
آتیه خطرناک‌تر از مخملباف برخی نویسندگان مورد حمایت بعضی نهادها/ آثار شجاعی بیشتر انشاهای خوبی که تاب نقد را نمی‌آورند

 

اظهارات مطرح شده در نشست بررسی کارنامه هنری "سید مهدی شجاعی" که روزگذشته در "شهر کتاب" برگزار شد، در همین مدت کوتاه با واکنش‌های بسیاری مواجه شد و جنجال زیادی را در رسانه‌ها به راه‌انداخت. با وجود سخنان تاریخی شجاعی در این نشست که با استقبال رسانه‌های ضدانقلاب مانند بی‌بی‌سی فارسی و سایت ضد انقلاب جرس هم مواجه شد، بررسی و تحلیل این سخنان از زوایای گوناگون لازم به نظر می‌رسد.

شجاعی در اظهارات جدید خود همان کلید واژه‎های رفقای لندن‌نشین خود را تکرار کرده و روش‌های بیان شده از سوی حضرت امام درباب دشمن‌شناسی را ساده‌لوحانه قلمداد می‌کنند. وی گفته است که: «ما نباید فرمول ساده و ابتدایی را در تعریف دشمن استفاده کنیم و استفاده از یک تعبیر درباره دشمن ساده‌لوحانه است وقتی امام خمینی گفت هرگاه دشمن از شما تعریف کرد به خودتان شک کنید این یک دشمن‌شناسی برای یک زمان خاص صادق بود. این روش دشمن‌شناسی 200 سال پیش است». وی حتی پا را فراتر می‌گذارد و در یک اظهارنظر شبه طنز امثال رضا امیرخانی و بایرامی را صاحبان انقلاب می‌داند و می‌گوید که: «اتفاقا در این سیستم کسانی ممیزی می‌شوند که صاحب انقلاب هستند. کارهای مثل امیرخانی، بایرامی، دهقان و صدرعاملی باید ممیزی شوند البته این مشکل وزیر ارشاد ما نیست چون اصلا مال محل ما نیست و از همه چیز بی‌اطلاع است. آن سیاستی که وزیر ارشاد را اینجا می‌گذارد ایراد دارد، دشمن او را اینجا گذاشته و ما باید این دشمن را شناسایی کنیم.»

در این میان، بازخوانی نظرات محمد رضا سرشار در مورد سید مهدی شجاعی و طیف همفکرانش که در فروردین امسال در گفت‌و‌گو با نشریه‌ی "فرهنگ عمومی" بیان شد و با واکنش‌های تند این دوستان نیز مواجه شد، خالی از لطف نیست و مختصات بهتری از آثار و همچنین تفکرات این گروه به دست می‌دهد. در زیر خلاصه‌ای از این مصاحبه را می‌خوانید:

اگر موافقید چند نفر را اسم می برم. در صورت تمایل راجع به آنها صحبت فرمایید. درمورد "محمد-رضا بایرامی" اگر صحبتی دارید بفرمایید. در مورد "رضا امیر خانی" و "سید مهدی شجاعی" هم نظرتان را بیان کنید؟

شجاعی در دهه 1360 عمدتاً با داستان کوتاه شروع کرد. خیلی از داستان های کوتاه خود را هم در این دهه منتشر کرد. در داستان های دهه 1360 شجاعی، نگاه مذهبی و انقلابی مشخص است. یعنی هم تعهد دینی و هم تعهد انقلابی را در آثار این دهه او می بینیم. من اعوجاجی را از نظر تفکر در این آثار او ندیدم. حتی رگه هایی که نشان بدهد در آینده زاویه پیدا کرده، جدا خواهد شد.

اسم کارهای آن زمان شجاعی را به خاطر دارید؟

بله. مثلاً در کارهایی که آن موقع از او چاپ شد یک مجموعه طنز هست؛ که البته این ویژگی ها را ندارد. بلکه داستان های عام است. "امروز بشریت" را می گویم. ولی داستان های کوتاه متعهدانه او کتاب‌های کم حجمی -زیر -صد صفحه- بود. "ضیافت" ، "دوکبوتر دو پنجره دو پرواز"... در دهه 1370 داستان های مذهبی ای مثل "کشتی پهلو گرفته" را داریم که راجع به حضرت فاطمه(س)است و بعضی داستان ها برای کودکان و نوجوانان.

در دهه 70 آثاری که خلاف این جنبه مذهبی باشد ندارد؟

نه به آن صورت.

داستان "پارک دانشجو" او را که در "نیستان" چاپ شد، چطور می بینید؟

من در این داستان چیزی نمی دیدم که باعث شود اولاً نویسنده ای را به دادگاه بکشند و بعد هم محکومش بکنند. به هر حال اعتراضی بود به شهریه های بالای دانشگاه آزاد؛ که سبب شده بعضی از آدم هایی که زمینه ای در آنها وجود دارد به انحراف اخلاقی کشیده شوند. درست است که یک فرد متدین نمی آید برای تأمین شهریه اش خودفروشی کند؛ و به هر حال، در آن دختر یا زن، آمادگی هایی برای این کارها هست. ولی چیزی نبود که نویسنده ای را به دادگاه بکشانند و بعد محکوم کنند.

این نشان می دهد که چقدر این دار و دسته دانشگاه آزاد قدرت داشتند، که به وسیله‌ی قوه قضائیه، نویسنده ای مثل شجاعی را -که به هر حال او هم پشتیبانان قدرتمندی در نظام و میان مسئولین دارد- برای چیزی به این سادگی به دادگاه می کشانند و محکوم هم می کنند! هرچند محکومیت مالی بود؛ ولی به هر حال، محکوم شد. نه. من نشانه-ای از انحراف در آن داستان ندیدم.

ولی در دهه 1380 لااقل دو کتاب داستان چاپ کرد که من آنها را خواندم؛ و کاملاً این زاویه گیری های عقیده ای را در او دیدم. یکی مجموعه داستان "غیر قابل چاپ" بود، که ما در تلویزیون آن را نقد کردیم و من، آنجا این مطالب را گفتم. این مجموعه داستان دیگر ربطی به یک نویسنده مذهبی یا انقلابی ندارد و اتفاقاً به لحاظ مطالب اخلاقی و نوع نگاهی که در آن وجود دارد، آزارنده است. البته نه در مقایسه با نویسندگان شبه روشنفکر کاملاً لاقید از نظر اخلاقی. اگر بخواهیم با آثار آنها مقایسه کنیم همین هم، اثر نجیبانه ای محسوب می شود. ولی به عنوان نویسنده ای که سابقه اسلامی را با خود یدک می کشد، برخی داستان‌های این مجموعه، خیلی بی ربط است. من در نقد یکی از این داستان ها هم اشاره کردم، که انگار اساساً راوی، یک طوری‌اش می شود. ضمن اینکه انتخاب اسم "غیر قابل چاپ"، معرف نویسنده ای بود که می خواست به هر وسیله که شده، خود و اثرش را مطرح کند. که این اسم هم، در فروش آن بی-تأثیر نبود. منتها شکل بدتر آن، خودش را در "طوفانی دیگر در راه است" به شکل تام و تمام تر نشان داد. در این اثر، که یک داستان بلند است، شاهد یک زن روسپی شریف هستیم!

اصل آن تیپ روسپی شریف، که ریشه در ادبیات عامیانه دارد، مربوط به آدم های لامذهب یا صوفی منش منحرفی است که سعی می کردند متدینان پرهیزگار و تقید به احکام مذهبی و فقه را رد کنند و دین را یک امر دلی، همراه با تساهل و تسامح بی حد و مرز جلوه دهند. اینکه هیچ کسی نمی داند چه کس خوب است یا چه کس بد است. ما حق قضاوت -و طبعاً امر به معروف و نهی از منکر- در مورد دیگران را نداریم. یعنی همین نسبیتی که امروزه تحت تأثیر فلسفه پوپر از غرب می آید، در تصوف انحرافی ما هم هست. همان "بنده شناس دیگری است" که نویسنده جوان دیگری در آخرین کار داستانی اش آورده بود. دکتر شریعتی هم ظاهراً در کتاب "پدر، مادر، ما متهمیم" تعبیر خوبی از این تفکر انحرافی ریشه-دار را آورده است؛ مبنی بر اینکه در بعضی مجالس عزاداریمان[در زمان قبل از انقلاب] می گوییم: یک زن روسپی که در تمام عمرش تن فروشی کرد، چون یک بار به یک مجلس عزای امام حسین(ع) آمد و زیر دیگ پلوی غذای نذری امام حسین(ع) را فوت کرد و دود به چشمش رفت و از چشمش اشک آمد. همان شب مرد. او را به خواب دیدند که در بهشت جا گرفته است. چون در عزای امام حسین(ع) شرکت کرد و اشک ریخت. وقتی دین را اینگونه به جوان معرفی می کنیم آن وقت خانم متدینی که یک عمر مراقب خودش بوده، نگذاشته نامحرم او را ببیند، مطلقاً پای خود را از حریم های شرعی بیرون نگذاشته، این فرد هیچ معلوم نیست به بهشت برود. ولی یک روسپی که یک عمر فسق و فجور کرده است، وقتی در مجلس عزای امام حسین(ع)، به طور اتفاقی یک قطره اشک از چشمش می آید، به بهشت می رود.

این مسئله روسپی شریف را که آخر سر رستگارشده و از همه بهتر می شود، در رمان "زنان بدون-مردان" شهرنوش پارسی پور هم می بینیم.

بله. می خواستم این مسئله را عرض کنم که در ادبیات عامیانه و غیرشفاهی، مانند این تیپ و مضمون داریم؛ که کاملاً معلوم است نتیجه شیطنت یک عده افراد هرهری مذهب و لاابالی است. سست کردن اعتقاد به امر به‌معروف و نهی از منکر و پیروی از تفسیرهای شخصی از مطالبی که بیشتر هم انسان های هرزه این چیزها را رواج داده-اند تا به امیال شهوانی خودشان برسند هدف اصلی از این کار است. یعنی سعی می کنند عفت و حجاب زنان مؤمن و متدین را چیزی کم ارزش جلوه دهند و قبح فسق و فجور اخلاقی را بشکنند و به تطهیر روسپیان و اهالی فسق بپردازند.

در ادبیات معاصر، این تیپ را، با تفاوت‌هایی، در دو کار مشهور "داستایوفسکی" هم می بینیم. هم در "برادران کارمازوف" و هم در "جنایت و مکافات" او. در فیلم‌فارسی های قبل از انقلاب هم از این نمونه ها داریم. یعنی زنان هرزه و فاسدی که روسپی اند، اما بزرگواری هایی دارند که همانها، باعث رستگاری آنها می شود یا چهره ی محبوبی از آنان درست می کند.

"مادام کاملیا" الکساندردوما و "روسپی بزرگوار" سارتر هم به همین شکل است.

بله منظورم این بود که این تیپ و مضمون، چیز تازه ای هم نیست. منتها بحث ما این است که وقتی یک نویسنده دارای سابقه ی مذهبی نویسی به این موضوع می پردازد و آن را موجه جلوه می دهد خیلی عجیب است!

متأسفانه، اساس داستان "طوفانی دیگر در راه است" آقای شجاعی، همین است. زنی هست که سید است و بسیار زیباست و از یک خانواده متشخص است. این زن، به دلیلی که داستان معلوم نمی کند چیست؟ در جوانی، به میل و اختیار خود، رقاصه و روسپی می شود؛ و فقط هم با افراد متشخص آمیزش می کند و در مجالس آنها می رقصد. یعنی در جشن های عروسی دربار و اشراف او را دعوت می کنند و می رقصد؛ و اهل آمیزش هم هست. در بعضی مراسم‌ها، داماد قبل از ازدواج با او آمیزش می کند، تا تجربه ای کسب کند! از این زن هرزه‌ی فاسد، در این داستان چهره‌ی بسیار خوبی تصویر می شود!

شخصیت دیگر داستان، جوانی است که پسر یک حاجی بازاری است. این جوان، شیفته‌ی این رقاصه می شود و بزرگ‌ترین آرزوی او این است که برود و از او کام بگیرد. به رغم مخالفت پدرش در یک عروسی که این زن می رقصد شرکت می کند و آرزوی خود را به او می گوید. رقاصه او را زیر پوشش می گیرد و با خودش می برد. و خلاصه -هرچند این مطلب به صورت سربسته مطرح شده- اما به نوعی، او را کامیاب می کند. بعد این جوان را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور می فرستد. جالب اینجاست که او بعداً خودش را اصلاح می کند نه فقط رستگار می شود بلکه به مقام یک عارف و قدیس ارتقا می یابد! اما مذهبی های دیگر چون حاجی بازاری پدر جوان [عین داستانهای چپ ها ] بسیار خبیث و کثیف و ریاکار تصویر می شوند. در عین حال یک زن روستایی هست، که کارش جورکردن بساط مشروب و فسق و فجور این روسپی بزرگوار(!) است. اما او هم، به مقامات عرفانی می رسد! به نوعی عرفان خودآموز رسیده است. جالب این است در صحنه ای که زن قهرمان داستان از مجلس فسق و فجور بیرون می آید و مست هم هست، این زن روستایی را با خودرویش می زند. بعد افسر شهربانی که برای جریمه او می آید زن روستایی از گناه زن روسپی مذکور می گذرد [و بعدها پیش خدمت او می شود]. زن روستایی آن زمان نیمچه عارف، می گوید: چون نور سیادت را در تو دیدم. [زن روسپی ای را که از مجلس فسق و فجور آمده و مست هم هست، دارای تشعشع نور سیادت و رستگار می بیند!] یعنی متأسفانه اشاعه سلسله ای از خرافات و مطالب بی اساس؛ که هر کس سید شد، حتی اگر فسق و فجور هم کند، رستگار است! اگر اینگونه است پس جعفر کذاب از کجا آمده است؟ پس حکایت عموی دروغگوی امام زمان(ع) چیست؟ در خانواده های ائمه‌ی اطهار(ع) بعضی برادران و پسرانشان بی واسطه سید بودند، اینگونه نبودند!؟ این چه خرافاتی است که نویسنده، چون خود سید است، می خواهد در جامعه اشاعه دهد! چرا این گونه قبح فسق و فجور را می ریزند. [جالب است که در داستان رهنمود قطعی داده می شود که اگر کسی می خواهد به نهایت ایمان برسد، لازم است ابتدا در گناه غرقه شود. یعنی همان آموزه ی انحرافی ای که طبق حدیث موثق، در بحارالانوار از معصوم (ع)، آموزه ی بی تردید شیطانی است!] این جور آثار در مقایسه با آثار نویسندگان غیر مذهبی ممکن است به مراتب سالم تر باشند امّا تأثیری که اثر نویسنده ای با سابقه مذهبی بر یک جوان مذهبی می گذارد، خیلی خطرناک تر است. در واقع آن جوان، می داند که فلان نویسنده غیر مذهبی است، بنابراین، یا خانواده اش اجازه نمی دهند فرزندانشان کتاب های آنها را بخوانند یا اگر آثار آنها را می خواند، خود را تسلیم آنها نمی کند. ولی یک خانواده مذهبی که نمی داند فلان نویسنده‌ی سابقاً مذهبی نویس، استحاله فکری پیدا کرده است و مذهب را این قدر عوامانه می فهمد و آگاهانه یا ناآگاهانه مطرح می کند، امثال این کتاب را وقتی نزد فرزندش می بیند، نخوانده، به آن اعتماد می کند. علت فروش بعضی از این کتاب های دارای این گونه مضامین نویسندگان سابقاً مذهبی نویس، همین موضوع و همین مسائل است.

یا نویسنده جوانی دیگر، اثری نوشته و به نوع دیگری روسپی شریفی را مطرح می کند. این داستان در آمریکا رخ می‌دهد. قهرمان اصلی آن رزمنده ای است ایرانی که به آنجا می رود تا با دختر غیر مذهبی و غیر انقلابی ایرانی ای ساکن آنجا - که پیش تر در ایران او را دیده و به وی دل باخته است- ازدواج کند. آنجا با یک دختر ایرانی رقاصه که در کافه ها [استریپ تیز] می کند، آشنا می شود و کمر به کمک به او می بندد. این نویسنده هم، به گونه ای چهره این زن فاسد را تصویر می کند، انسان فکر می کند با یک قدیسه مواجه است. در داستان به گونه ترجیع بند مرتب تکرار می شود که "بنده-شناس دیگری است". یعنی عملاً حق نداریم امر به معروف و نهی از منکر کنیم. چون نمی دانیم به رغم فسق و فجورهای آشکار افرادی چون این زن بدکاره، چه کسی به بهشت یا جهنم می رود. یعنی بازترویج همان تعابیر انحرافی و بی اساس صوفیانه. یا مثلاً آقای "مصطفی مستور"، قبل از هر دوی اینها، در یکی از داستان های کوتاهش یک روسپی را ترسیم می-کند که عارف مسلک است. شعر حافظ می خواند و تیپ خاصی دارد و با هر کسی به بستر نمی رود؛ و برای این کارش شرایطی دارد. و اینچنین چهره جالب و غیر قبیحی از این روسپی تصویر کرده است.

می خواهم این را عرض کنم که در حال حاضر، یکی از جریانات انحرافی که در ادبیات داستانی نویسندگانی که در ذهن مردم منسوب به مذهب هستند، شروع شده، تطهیر افراد فاسق فاسد، در قالب همین قضیه روسپی شریف، و ارائه الگو از آنان به زنان و دختران جوان مسلمان الگو است!

از سید مهدی شجاعی چیز دیگری مورد نظر شما هست؟ شما دو اثر از داستان های او را بررسی کردید.

خیر. ولی آن چیزی که می خواهم در مورد شخصیت ادبی آقای شجاعی بگویم این است که من به طور کلی او را داستان نویس توانایی نمی دانم. او نویسنده ای است که داستان های مذهبی اش -به تعبیر کسی- روضه های ادبی است. یعنی شما اگر بخواهید از نظر ساختار، این آثار را نقد فنی کنید، تاب نقد را نمی آورند. از آن "پدر عشق پسر"ش بگیرید که راجع به واقعه عاشورا است و برای نوجوانان تألیف شده تا "کشتی پهلوگرفته" او که جزء کتاب های داستان پرتیراژ مذهبی است.

به نظر من، قسمت های بزرگی از آثار داستانی اش بیشتر انشاهای خوبی هستند که از قضا، دختر دبیرستانی ها و در کل نوجوانان اهل ادبیات یا آنهایی که داستان را در معنی فنی آن نمی شناسند آن را دوست دارند. در طول این سال ها هم خریدهای عمده قابل توجهی از جاهای مختلف از آثارش صورت گرفته است. در همین داستان"طوفانی دیگر در راه است" شما ضعف نویسنده را هم در ساختار و هم پرداخت یک داستان واقعیت گرا، کاملاً احساس می کنید. منتها شجاعی، ذائقهی قشر جوان مذهبی کمتر آشنا با ادبیات داستانی اصیل را می شناسد؛ و می تواند -دانسته یا ندانسته- آن را ارضا کند.

نویسنده‌ی دیگری که می توانیم اسم ببریم "محمدرضا بایرامی" است.

داستان‌های آقای بایرامی داستان های عمومی است. ضمن آنکه به طور مشخص، چند داستان کوچک بازنویسی حوادث مهم صدر اسلام برای کودکان و نوجوانان هم دارد. اینها به صورت موضوعی مذهبی است. در سایر داستانهایش موضوعات عام را با نگاهی انسانی پیگیری می کند. در مجموع داستان های او داستان های سالمی تلقی می شود و برای مطالعه، قابل توصیه است.

اما در آخرین کاری که از او تحت عنوان "مردگان باغ سبز" منتشر شد، دو اشکال عمده مشاهده می شود؛ که لااقل شخص من را به عنوان کسی که علاقه مند به خود بایرامی و به کارهایش امیدوار بودم، مأیوس کرد. یکی اینکه واقعه ای مثل قضیه فرقه دموکرات آذربایجان را محور قرار داده است و به گونه ای فرقه ای ها را مطرح کرده که انگار نه انگار که اصل کار اینها غلط بوده است. فقط مثل اینکه از نظر او، کمی روش آنها در رسیدن به خواست‌هایشان بد بوده است. دیگر اینکه، انگار می گوید در سال 1325، چرا این ها آذربایجان را ول کردند و رفتند! در حالی که هیچ انسانی -صرف نظر از اینکه اعتقادات مذهبی یا غیرمذهبی داشته باشد- [چون این اتفاق، در جمهوری اسلامی که نیفتاده است این ماجرا مربوط به سال 1324 تا 1325 بود؛ و در رژیم گذشته واقع شد.] حتی همان کسانی هم که در همان زمان با رژیم شاه مخالف بودند، بی هیچ تردیدی و به طور کامل، این اقدام را محکوم کردند. وابستگی فرقه ای ها به شوروی کاملاً محرز بود؛ و و به خصوص نقشه هایی که اینها برای جدایی طلبی داشتند. اینکه مثلاً زبان را به بحث عمده تبدیل کنند و بکوشند این اختلافات را بین فارس و ترک عمیق کنند و بعد هم چیزهایی درست کنند که عواطف عمومی را در آذربایجان علیه فارس زبان ها تحریک کنند. این، خیلی بد بود.

ضمن اینکه آقای بایرامی، ظاهراً حتی نرفته است چند منبع تاریخی درست را در این زمینه مطالعه کند. حتی به عنوان یک داستان نویس، اطلاعات قابل قبولی از شرایط اجتماعی و سیاسی و یا حتی چیزهای ساده ای مثل وضعیت رادیو یا هواپیما در آن دوران، در تبریز کسب نکرده است. معلوم است با چند منبع مخدوش عمدتاً آن طرفی کار خود را شروع کرده است. یا طرح این بحث از نظر تاریخی نادرست که زبان ترکی، از قدیم الایام زبان مردم آن خطه بوده است. یعنی چیزی که هیچ کس نتوانسته آن را ثابت کند! اتفاقاً به عکس، بعضی از تحصیلکردگان شاخصِ ترک ضد مذهب و بعضاً مارکسیست، مثل "کسروی" و "تقی-ارانی" و "خلیل ملکی" که از قضا، هرسه ترک و اهل تبریز هم بودند، زبان فارسی را رمز وحدت ملی کشور ما می-دانستند. خود کسروی در آن پژوهشی که در این باره دارد، می گوید: اصلاً زبان ترکی زبانی است که از خارج وارد ایران شد. از طریق غزنویان و سلجوقیان و مغولهاو... اصلاً آذری یکی از لهجه های زبان فارسی بود؛ مثل گیلکی. و این غلط است که بگوییم زبان آذری، آن زبان ترکی است. زبان آذری نداریم. می توانیم بگوییم: ترکی آذربایجانی. یعنی ترکی ای که در منطقه آذربایجان استعمال می شود. ولی نمی توانیم بگوییم ترکی آذری یا به ترکی بگوییم آذری، حتی کسانی مثل کسروی به این مسئله واقفند. اما آقای بایرامی در این اثر، از قول یکی از شخصیت های همان فرقه، که کسی هم نظر و حرف او را نفی نمی کند، می گوید اجداد ما قوم "غز" بودند. یعنی همان قوم مغول سفاک، خونریز و بادیه نشین وحشی ای که آمدند. و کشتند و سوختند و ویران کردند و تجاوز و ظلم بی حد و حصر بر مردم ما روا داشتند. آخر این چه افتخاری است که می گویید. امروزه می گویند تمام اقوام ایرانی با هر زبان و لهجه ای -غیر از ترکمن ها- نژاد ایرانی و آریایی دارند. یعنی همه یک نژاد دارند. ظاهر قومیت هایمان هم این را نشان می دهد، البته با تفاوت هایی بومی. این زبان، از خارج وارد شده و به مرور در اثر سلطه طولانی مدت اقوام ترک زبان مهاجم، زبان فارسی آذری آن منطقه، تبدیل به زبان ترکی شده است. ایشان می خواهد بگوید خیر این آذربایجانی که در ایران وجود دارد از آن نژاد هستند! آخر ظاهر افراد آذربایجانی ما، چه شباهتی به قوم مغول دارد؟ اصلاً این مسئله چه افتخاری برای خواهران و برادران آذربایجانی ما است!

متأسفانه از این موارد، در این اثر وجود دارد. که ما در نقد آن در حوزه هنری، بیان کرده ایم. به لحاظ فرمی، بایرامی در مکتب واقعیت گرایی که می نویسد، نویسنده خوبی است و نشان می دهد که می تواند بنویسد. اما در اینجا گرفتار فرم شده است. جالب این است که بازی فرمی او هم، بیشتر یک بازی نوجوانانه است. یک موقع است شما یک کار خیلی پیچیده فنی با فرم می کنید، و به زیبایی شناسی جدیدی دست می یابید. یک موقع یک بازی تفننی نوجوانانه می کنید. یعنی انگار ایشان آمده یک بار داستان را نوشته. بعد فصل هایی از آن را جابه جا کرده است. یعنی استفاده از یکی از شگردهای پیش پاافتاده داستان های پست مدرن.

من حساب کردم؛ در حدود 94 واحد فصلی جابجایی در این کتاب حدوداً 400 صفحه ای صورت گرفته است. یعنی در یک بار خواندن عادی و بدون توجه به این نکته، خواننده نمی تواند دقیق بفهمد ماجرا چیست؟ یعنی یک بار باید کتاب را بخواند. بعد که تمام شد مدتها فکر کند تا جای واقعی فصلها را پیدا و آنها را به همین ترتیب مرتب کند تا بفهمد داستان از چه قرار است. در واقع این گرفتاری در این آشفتگی هم، سبب می شود ضعف های داستان، از چشم مخاطب پنهان بماند. به هر حال، این داستان، کار مأیوس کننده ای بود. یعنی اگر بنا باشد آقای بایرامی به این روال به نوشتن ادامه دهد، آتیه درخشانی را که در سنین پختگی برای او پیش بینی می شد، با دست خودش و آگاهانه مخدوش کرده است.

فرمودید محتوای آثار آقای بایرامی غیر انقلابی که شده، کم کم غیر مذهبی هم می شود یا از اول اصلاً مذهبی نبود؟

آقای بایرامی را نمی توان یک نویسنده مذهبی نویس دانست. نه ضد مذهبی است نه مذهبی است. در مجموع آثار سالمی می نویسد که اغلب برای مطالعه قابل توصیه است. البته نه اینکه شخصیت های آثار او غیر مذهبی باشند! شخصیت های اصلی داستان های او، همین مردم معمولی اند. مثلاً مسلمانان حزب اللهی یا مسلمانان به معنی خاص کلمه متدین نیستند. افرادی معمولی هستند که عنادی با دین ندارند. ولی این که هم تقیدات خاصی به احکام یا تعصب خاصی روی آرمانهای اسلامی و انقلابی داشته باشند، نیستند.

آثار جبهه و جنگ هم داشته است. اینطور نیست؟

بله. از این مجموعه، "عقاب های تپه شصت" (داستان نوجوانان) را از او داریم. قهرمان او در این داستان یک بسیجی است. ولی وقتی شما داستان را می خوانید، احساس می کنید این شخصیت، خصوصیات واقعی بسیجی ندارد. به نظر می رسد یک سرباز است که کوچک شده؛ و سعی شده بسیجی نشان داده شود. یا در اثر دیگری به نام "دود پشت-تپه" که راجع به جانبازی است که در جنگ نابینا می شود، نمی توانید به آن معنی، این اثر را یک اثرشش دانگ اسلامی- دفاع مقدسی محسوب کنید. نهایت آن این است که نگاه شخصیت اصلی جانباز آن به جنگ، نگاه تلخی است. هر چند ضد جنگ نیست. در آن، اعتقاد و علاقه به وطن را می شود دید. ولی روی اسلام و انقلاب، تأکید ویژه ای مشاهده نمی شود.

اگر در پایان فرمایش خاصی دارید بفرمایید.

عرض آخرم این است که در عرصه سیاست امام فرمودند: میزان حال فعلی افراد است. مسئولین عرصه فرهنگی ما هم باید به این نکته در مورد نویسندگان توجه کنند. به صرف اینکه کسی سابقه مذهبی نویسی دارد یا در حال حاضر نماز می خواند یا دارای ظاهر مذهبی است نباید اکتفا کنند. عده ای از نویسندگان مشهور به مسلمانی ما به دلایل متعدد؛ که یکی از آنها می تواند فقر اطلاعات و بینش درست مذهبی باشد. آثاری پدید می آورند که گاهی حتی ناخواسته مذهبی که نیست هیچ، غیر مذهبی؛ و در بعضی جاها ضد مذهبی است؛ و برای نسل جوان، بد آموزی دارد. در مورد این مسئله احتیاط کنند. مخصوصاً در دادن آثار اینها به نسل جوان، یا در حمایت هایی که از طرف وزارتخانه ها یا نهادهای فرهنگی از این افراد می شود، به قاعده و با حساب و کتاب عمل کنند. احتیاط کنند، تا مبادا به دست خودشان مخملباف های جدیدی در دامن ادبیات داستانی انقلاب ما بیندازند. من بعضی از اینها را که الآن از طرف بعضی مسئولان و نهادها حمایت می شوند، بد آتیه تر و خطرناک تر از مخملباف می دانم. به این دلیل ساده که، مخملباف خیلی بهتر از اینها شروع کرد و به آنجا رسید. بعضی از اینها که این گونه شروع کرده اند، معلوم است که به کجا خواهند رسید!




برچسب ها : سیاسی  ,
      
<      1   2   3   4