همزیستی مسالمت آمیز درندگان سیاسی

پرده ی اول (تیرماه 84): "نه" مردم به جریانات جواب پس داده ی سیاسی
اگر به حافظه ی تاریخی مان رجوع کرده و موشکافانه انتخابات 84 را تحلیل کنیم، به خوبی در می یابیم که این احمدی نژاد نبود که رأی مردم را به دست آورد...


پرده ی اول (تیرماه 84): "نه" مردم به جریانات جواب پس داده ی سیاسی
اگر به حافظه ی تاریخی مان رجوع کرده و موشکافانه انتخابات 84 را تحلیل کنیم، به خوبی در می یابیم که این احمدی نژاد نبود که رأی مردم را به دست آورد. شاید گزاره ی دقیق تر این باشد که رأی آوردن احمدی نژاد ماحصل نه بزرگ مردم به جریانات زر و زور و تزویر و احزاب و سیاسیونِ جواب پس داده بود. که آغاز فصل جدیدی از تاریخ سیاسیِ انقلاب را رقم زد. شاید این دوره را بتوان بهترین دوره از لحاظ خدمتگزاری به مردم، اقتدار نظام در سیاست خارجی، سازندگی های عمرانی و ثبات سیاسی کشور محسوب کرد. البته در تمام این دوره که جریانات پس زده شده ی سیاسی، با مقوله ی هولناکی به نام احمدی نژاد مواجه شده بودند _که در عمل قدرت را از ایشان قاپیده بود _  با تمام قوا به تخریب چهره ی رییس جمهور پرداخته و سعی در تخطئه ی خدمات ایشان داشتند تا شاید بتوانند از تکرار کابوس احمدی نژاد جلوگیری کنند. احمدی نژادی که با بی توجهی به باندها و احزاب سیاسی، دست به تغییرات عمده ای در تمامی سطوح مدیریتی زده و شاید گناه بزرگ او نیز همین بود.
 پرده ی دوم (خردادماه 88): قیام مردم به نفع مردم در این برهه ی حساس از تاریخ انقلاب، نظام در یک رفراندوم تاریخی 40 میلیون رأی آورده و در این بین مردم هوشیار ایران میان گزینه ی جریانهای اشرافیِ سیاسیِ به حاشیه رانده شده و احمدی نژاد با تکیه به تجربه ی شیرین 84 و تجارب تلخ پیش از آن، باز هم به احمدی نژاد اعتماد کرده و رأی دادند. در این هنگام باندهای سیاسی قدرت و ثروت که احساس می کردند برای همیشه از صحنه ی سیاسی حذف خواهند شد، در تَقَلّا برای ماندن، سعی کردند زمین بازی را بهم زنند که در تقابل با این جریانات، مردم به نفع مردم وارد معادله شده و صحنه را به نفع نظام مظلوم شان تغییر دادند. اما شاید نقطه ی شروع دگردیسی در آراء و نظرات و اعمال رییس جمهور همین زمان بود. گویا برداشت رییس جمهور از این حضور مردم غلط بوده و همین امر موجب ایجاد یک غرور کاذب در ایشان و بروز قدرت طلبی و به تَبَع آن بروز اولین گرایش های زاویه دار با خط اصیل انقلاب و رهبری در حضرت ایشان گردید. این انحراف ایجاد شده در شخصیت رییس جمهور زمینه ای را فراهم آورد تا آن مافیای قدرت و ثروت که شاید به ظاهر پیش از این حداقل دو بار از همین احمدی نژاد شکست خورده بود، با فرصت طلبی و کاشتن منحرفانی اطراف رییس جمهور، مقاصد پیشین خود را این بار به دست همان شخصی که موجبات به حاشیه راندن شان را فراهم کرده بود، پی گرفتند. احمدی نژاد با گذاردن بدعتهای شومی که بهترین محمل را برای سوء استفاده ی حضرات مذکور از این رفتارهای ناشایست فراهم آورده بود، عملا نوک پیکان تیر خود را به سمت رهبری عزیز نشانه رفت. مصادیقی از این دست را گرچه تلخ است اما با هم مرور می کنیم: انتصاب منحرفان معلوم الحال بر پستهای کلیدی و بی توجهی به حکم رهبری در عزل این افراد، ماجرای بهت آمیز خانه نشینیِ چند روزه که به تفسیر بعضی تحصن در مقابل امر رهبری بود، اتهام زنی های یکشنبه سیاه به سران قوا که مردم را ناراحت و ولی امر مسلمین را مجبور به موضع گیری کرد، نامه ی وقیحانه ی با تأخیری که هیچ نشانه ای از ندامت نداشت و... 
پرده ی آخر (انتخابات 92): حذف رهبری یکبار و برای همیشه!!!
با توجه به آنچه در بالا رفت و بر اساس شرایط موجود، به نظر می رسد ائتلاف شوم و نانوشته ای در خواص سیاسیِ کشور ایجاد شده این همان ائتلاف روباه و الاغ است؛ خودی هایی که گول خوردند و غیر خودی هایی که فریفتند. حضرت امیر (ع) چه زیبا فرمودند که تاریخ تکرار است. شاید همان ائتلافی که در صفین بوجود آمد و حکمیت و ابوموسی اشعری را بر امیرالمومنین (ع) تحمیل کرد. با توجه به شرایط فعلیِ نظام، رجال سیاسی کشور برای بقاء در قدرت مجبورند یک پایه از هارمونیِ امت – امامت را که همواره مزاحم در قدرت ماندن جماعتی خاص (دیکتاتوری) می شود را، از بین ببرند که طبیعتا حذف مردم امری غیر ممکن می نماید پس نتیجتا به نوعی همزیستی مسالمت آمیز رضایت داده اند که مهمترین فصل مشترک و نقطه ی اجتماع ایشان، حذف خامنه ای (دام ظله) از صحنه ی سیاسی است.
در این فضا پازلی طراحی گردیده است که برای هر کس وظیفه ای تعریف شده که باید آنرا به درستی انجام دهد تا پازل آنچنان که پیش بینی شده تکمیل شود. در این طراحی، سه محور اصلی وجود دارد: 1) هرج و مرج اقتصادی 2) تنش زایی سیاسی 3)تهدیدات امنیتی و ناآرام نمودن فضای کشور.
در این پازل شاید سنگین ترین بخش کار بر دوش دولت و مشخصا جریان منحرفِ تعبیه شده در بدنه ی آن می باشد که با سوء مدیریت های عَمدی و اِخلال در نظام اقتصادی از جمله بازار ارز و طلا و مایحتاج ضروری ملت، مردم را به ستوه آورده و با ربط دادن سوء عملکردهای خویش به تحریم و نوع سیاست خارجی کلان اتخاذ شده از سوی رهبری، عملا سوی انتقادات مردم را به سمت رهبر سوق دهند. و با طرح مذاکره با آمریکا خود را منجیِ وضع موجود معرفی کرده و استفاده ی خود را در انتخابات پیش رو از این حربه ببرند. از سوی دیگر نیز محمود احمدی نژاد با توجه به پتانسیلی که بارها پیش از این در مقابله با رهبری از خود نشان داده این بار با تنش آفرینی های جدید سیاسی، پالس های تلخی را به سمت رهبر نظام روانه کرده که بنا به فرموده ی خود حضرت آقا، حکایت از خیانت دارد. عده ای رفتارهای احمدی نژاد را اینگونه ترجمه می کنند که با توجه به شخصیتی که وی از خود نشان داده، براحتی قدرت را رها نخواهد کرد، بنابراین در پی تحمیل گزینه ی خود به نظام است به هر قیمتی و آنچنان که پیش از این رفت، این هزینه ممکن است هر نوع اقدام جنون آمیز سیاسی باشد از اغتشاشات و آشوبهای خیابانی گرفته تا مواجهه ی بی پرده و مستقیم با مظهر ولایت امام خامنه ای (مد ظله) و فراهم آوردن بِزنگاهی برای باندهای به حاشیه رانده شده ی سیاسی تا با تمام توان یکبار برای همیشه از ولی فقیه که همانا اصلی ترین مانع در سهم خواهی های نامشروع آنها در حوزه ی قدرت است خلاص شوند. در این شرایط متأسفانه عمده ی بدنه ی حزب ا... عمق فتنه ی پیش رو را درک نکرده و در خواب غفلت به سر می برند. وظیفه ی ما در این مقطع همین بود که از این رُوزَن اضطرارمان را با برادران و خواهران حزب اللهی مان در میان گذارده و منتظر باشیم که پیش از به تاراج رفتن انقلابِ 250 هزار شهیدیِ مان شاید تأثیری پذیرفته و تکانی بخوریم. علینا الإبلاغ.